Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «همشهری آنلاین»
2024-05-08@20:04:54 GMT

نگاهی به رابطه خودآگاهی و عزت نفس

تاریخ انتشار: ۲۸ خرداد ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۲۶۲۸۲۹

نگاهی به رابطه خودآگاهی و عزت نفس

به گزارش همشهری آنلاین، کما اینکه بسیاری از آدم‌ها ستون‌های ضعیفی دارند و در مقابل عوامل بیرونی و درونی شکننده‌اند. آگاهانه زیستن کمک می‌کند تعادل بین دنیای درونی (نیازها، خواسته‌ها، عواطف و احساسات) و دنیای بیرونی ما برقرار شود.

زندگی آگاهانه چیست؟

فرض کنید در یک گوشه خیابان نشسته و به رفت و آمد آدم‌ها نگاه می‌کنید.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

کسی با تلفن همراه خود سخت در حال مشاجره کردن با صدای بلند است، فرد دیگری پشت چراغ سبز چنان غرق در افکار خود شده که صدای بوق خودروها را نمی‌شنود یا شاید مادری را ببینیم که بی‌توجه به خواسته فرزندش در حال خرید کردن است.

همه این لحظات ممکن است برای همه ما پیش بیاید و آن لحظه درست همان لحظه خودناآگاهی ماست. از معیارهای اصلی در زندگی آگاهانه داشتن حضور ذهن و بودن در لحظه حال است.

وجود حاضر غایب نباشیم و از لحظه اکنون بهترین استفاده را بکنیم. کسی که مدام در ذهنش غرق می‌شود و از دنیای پیرامون فارغ است، ذهنش او را مدیریت می‌کند و به همین علت حضور ذهن ندارد بنابراین خودآگاهی ضعیفی دارد. این افراد حال درونی خوبی ندارند چون دائما دچار نشخوارهای ذهنی می‌شوند، روحیه سرزنش‌گری دارند و گاهی زندگی آنها با احساس گناه همراه است چون نمی‌توانند بهترین تصمیم را در لحظه بگیرند.

آگاهانه زیستن یک انتخاب است (ناتانیل براندن)

ورودی‌های زندگی ما بر اساس انتخاب‌های ما صورت می‌گیرد. همان‌طور که الان می‌توانی انتخاب کنی این مقاله را بخوانی یا ادامه ندهی. از آنجا که آگاهانه زیستن به معنای دیدن واقعیت‌ها و حقیقت‌ها در زندگی می‌تواند باشد، باید بدون انکار یا فرافکنی همه حقایق زندگی را بپذیریم و عواقب رفتارها و انتخاب های خود را بپذیریم.

گاهی افراد به ساده‌ترین شکل به زندگی آگاهانه خود خیانت می‌کنند. زمانی که از حقایق زندگی فرار می‌کنند. به طور مثال افرادی که درگیر اعتیاد می‌شوند با اینکه می‌دانند چه ضررهایی به خود و زندگی‌شان وارد می‌شود اما نمی‌خواهند حقایق را بپذیرند و تن به لذت آنی می‌دهند.

ویژگی افرادی که خودآگاهی دارند

۱. منفعل نیستند و همیشه پویا و فعالند. قدرت و توانایی انجام کارها را تا انتها دارند و نصفه و نیمه رها نمی‌کنند.

۲. خودش را کامل نمی‌داند و همواره دنبال طی کردن مسیر تکاملی خودش است.

۳. دنبال یادگیری هستند. آموزش‌پذیرند و مطالعه در زندگی آنها سهم زیادی دارد.

۴. رفتارشان همسو با اهداف شان است.

در آخر تمرینی را برای شما در نظر گرفتم که با انجام دادن آن می‌توانید خودآگاهی خود را ارتقا دهید:

هر روز صبح در دفتر این سوال را بنویسید: اگر من امروز بخواهم فقط یک درصد با آگاهی بیشتر به فعالیت‌هایم بپردازم...

آخر شب هم بنویسید: وقتی امروز یک درصد با آگاهی بیشتر به کارهایم رسیدگی کردم... (احساس خودتان را بیان کنید)

با این کار مسیرعصبی را طی می‌کنید و وارد چالش جدید می‌شوید و آن تغییر سبک زندگی آگاهانه شماست.

خودآگاهی یک مهارت است و به افراد کمک می‌کند بر اساس حضور ذهنی و درک واقعیت‌ها و حقایق زندگی و کمتر در گذشته و آینده سیر کنند و بتوانند در لحظه بهترین عملکرد را داشته باشند.

زرغونه حسینی - دانشجوی کارشناسی روزنامه‌نگاری

کد خبر 684137 برچسب‌ها بهداشت روانی روانشناسی

منبع: همشهری آنلاین

کلیدواژه: بهداشت روانی روانشناسی زندگی آگاهانه

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۲۶۲۸۲۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مارکسیسم چه نگاهی به سیاست بین‌الملل دارد؟

   عصر ایران؛ شیرو ستمدیده - ایدئولوژی‌های گوناگون غالبا دربارۀ سیاست بین‌الملل بی‌نظر نیستند. مارکسیسم هم چشم‌اندازی به سیاست بین‌الملل دارد که البته با چشم‌اندازهای سنتی و متعارف به کلی مغایر است. چیزی که رویکرد مارکسیستی به سیاست بین‌الملل را متمایز می‌سازد، تاکید آن بر قدرت اقتصادی و نقشی است که "سرمایۀ بین‌المللی" دارد.

   مارکس در وهلۀ نخست به تحلیل ساختارهای سرمایۀ ملی، بویژه رابطۀ آشتی‌ناپذیر بین بورژوازی و پرولتاریا توجه داشت، اما در نوشته‌های او به طور ضمنی چشم‌اندازی بین‌المللی نیز وجود دارد. به نظر مارکس وفاداری‌های طبقاتی با تقسمیات ملی برخورد دارد. او بر اساس چنین عقیده‌ای در پایان کتاب "مانیفست کمونیست" نوشت: کارگران جهان، متحد شوید!

   در آثار مارکس این ایده به طور ضمنی مطرح شده است که سرمایه‌داری نظامی بین‌المللی است ولی تا قبل از انتشار کتاب مشهور لنین، به نام "امپریالیسم: بالاترین مرحلۀ سرمایه‌داری"، این ایدۀ مارکسیستی با قوت و صراحت یا به شکل کامل مطرح نشده بود.

   لنین معتقد بود توسعۀ امپریالیستی خواست سرمایه‌داری داخلی برای حفظ سطح بالای "سود" از راه صادر کردن سرمایۀ اضافی را نشان می‌دهد، و این به نوبۀ خود، قدرت‌های بزرگ سرمایه‌داری را به برخورد با یکدیگر کشاند و جنگ برآمده از آن (جنگ جهانی اول)، اساسا جنگی امپریالیستی است که برای کنترل و تصاحب مستعمرات در آفریقا، آسیا و جاهای دیگر درگرفته است.

اما مارکسیست‌های جدید یا نئومارکسیست‌ها، به محدودیت‌های الگوی مارکسیسم-لنینیسم کلاسیک اذعان می‌کنند؛ از جمله به این که امپریالیسم حاکم بر اوایل سدۀ بیستم ثابت نکرد که "بالاترین" (یعنی آخرین) مرحلۀ سرمایه‌داری است؛ و آشکار شد این فرضیه که سیاست دولت صرفا بازتاب منافع سرمایه‌داران است، فرضیه‌ای کوته‌بینانه است.

در واقع تا آنجا که نئومارکسیست‌ها "خودمختاری نسبی" دولت را می‌پذیرند، به این باور پلورالیستی نزدیک شده‌اند که مجموعه‌های گوناگونی (درون‌ملی، ملی و بین‌المللی) بر صحنۀ جهانی تاثیر می‌گذارند.

اما ویژگی متمایز چشم‌انداز نئومارکسیستی این است که به رشد و توسعۀ "نظام سرمایه‌داری جهانی" توجه دارد؛ برخلاف مارکسیسم کلاسیک که بر "رقابت بین سرمایه‌داری‌های ملی جداگانه" تاکید داشت.

در تحلیل نئومارکسیسم، ویژگی اصلی نظام سرمایه‌داری عبارت است از سازماندهی منافع طبقاتی بر پایه‌ای بین‌المللی در نتیجۀ پیدایش شرکت‌های چندملیتی.

در این دیدگاه، این شرکت‌ها نه تنها دولت‌های دارای حاکمیت را از جایگاه بازیگران مسلط صحنۀ جهانی محروم کرده‌اند، بلکه خودشان نیز مانند دولت‌ها و سازمان‌های بین‌المللی، در چارچوب الزامات ساختاری‌ای عمل می‌کنند که متضمن منافع درازمدت سرمایه‌داری جهانی است.   

به عقیدۀ نئومارکسیست‌ها، ساختار جهانی تولید و مبادله بسیار منظم است؛ به این معنا که جهان را به ناحیه‌های "مرکز" و "پیرامون" تقسیم کرده است.

ناحیه‌های مرکز، مانند شمالِ پیشرفته، از نوآوری‌های فناورانۀ سطوح بالا و پایدار سرمایه‌گذاری سود می‌برند، در حالی که ناحیه‌های پیرامون، مانند جنوب کمتر توسعه‌یافته، نیروی کار ارزان تدارک می‌بینند و اغلب وابسته به فروش محصولات‌اند.

این‌گونه نابرابری‌های جهانی، ساختارهایی را در خود منعکس می‌کنند که در سطح منطقه‌ای و درون اقتصاد ملی ایجاد شده‌اند. در حالی که ناحیه‌های منطقۀ مرکزی در در اقتصاد جهانی ادغام شده‌اند، منطقه‌های پیرامونی در واقع در حاشیه باقی مانده‌اند و اغلب به محل رشد ناسیونالیسم قومی تبدیل می‌شوند. از این رو، جهانی شدن اقتصادی با گسستگی ملی همراه است.

این نگاه مارکسیست‌های جدید به سیاست بین‌الملل در واقع از دهۀ 1960 به این سو پدید آمد. مطابق این نگاه، مناطق پیرامونی همواره باید وابسته باقی بمانند. یعنی کشورهای جهان سوم هیچ گاه نمی‌توانند به جمع کشورهای جهان اول بپیوندند.

آندره گوندر فرانک جزو کسانی بود که چنین نگرشی را ترویج می‌کرد. اما پس از ظهور موج سوم دموکراسی در جهان، از اواسط دهۀ 1970 تا اوایل دهۀ 1990 میلادی، معلوم شد که برخی از کشورهای جهان سوم می‌توانند از این جهان به جهان اول بگریزند. یعنی از کشوری "در حال توسعه" به کشوری "توسعه‌یافته" تبدیل شوند.

بنابراین نئومارکسیسم را نیز باید دست کم واجد دو موج جهانی دانست. موج اول مبتنی بر آرای کسانی چو گوندر فرانک است که نور امیدی در انتهای تونل تکاپوی مناطق و جوامع پیرامونی نمی‌بینند، موج دوم نیز متعلق به نئومارکسیست‌های پس از ظهور نئولیبرالیسم و جوامع توسعه‌یافته در مناطق پیرامونی است.

نمونۀ اعلای چنین جوامعی، کرۀ جنوبی است که از 1987 به این سو، حقیقتا توانست در اقتصاد جهانی ادغام شود و از کشوری "در حاشیه" به کشوری دموکراتیک و پیشرفته بدل شود که اقتصادش هم عمیقا مبتنی بر نظام سرمایه‌داری است.

در مجموع به نظر می‌رسد که نئومارکسیسم هنوز گرفتار میراث اصلی مارکسیسم، یعنی بدبینی به جهان سرمایه‌داری است؛ به این معنا بهروزی عمومی بشر در جهانی مبتنی بر نظام سرمایه‌داری را اساسا ناممکن می‌داند.

انتقادهای بی‌پایان نئومارکسیست‌ها از سرمایه‌داری جهانی یا آنچه که نئولیبرالیسم می‌خوانندش، دقیقا ریشه در چنین نگرشی دارد. اما تحولات اخیر جهانی بویژه در منطقه خاورمیانه، یعنی رشد اقتصادی و پیشرفت قابل توجه کشورهایی نظیر عربستان و امارات و قطر نیز در آستانۀ تبدیل شدن به چالشی جدید برای نگاه نئومارکسیسم و کلا نگرش مارکسیستی به سیاست بین‌الملل است.

مطابق این نگرش کلان، بهروزی و پیشرفت برای کشورهای به اصطلاح عقب‌مانده، در ذیل نظام بین‌المللی سرمایه‌داری ناممکن است؛ اما واقعیات مشهود اخیر، نه فقط در شرق آسیا بلکه در برخی کشورهای عربی خاورمیانه، نافی این مدعا به نظر می‌رسند.

کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: سرمایه‌داری جمعی چیست؟ دولت سرمایه‌داری چیست؟

دیگر خبرها

  • یازدهمین جشنواره ورزشی زندگی به توان سلامتی-یزد
  • نگاهی گذرا به زندگی و آثار یکی از مفاخر فرهنگی شهرستان سقز
  • نشست «نزدیک قله؛ نگاهی به پیشرفت‌های انقلاب اسلامی» برگزار می‌شود
  • نگاهی به بزرگ ترین کشورهای تولید کننده طلا در سال ۲۰۲۳ (+ اینفوگرافی)
  • قیمت پنجره های مختلف چگونه محاسبه می شود؟ | نگاهی بر روش‌های قیمت‌گذاری
  • رفح کجاست و اسرائیل در آن جا چه کار می کند؟ | نگاهی به آخرین وضعیت غزه
  • تلفیق آگاهانه بازیگری و موسیقی در آثار نمایشی
  • مارکسیسم چه نگاهی به سیاست بین‌الملل دارد؟
  • نگاهی به رویارویی ذوب‌آهن و استقلال
  • راه حل رفع مشکلات حضور آگاهانه در انتخابات است‌